جدول جو
جدول جو

معنی گشن دادن - جستجوی لغت در جدول جو

گشن دادن
مایۀ آبستنی دادن، باردار ساختن، بارور کردن درخت خرما با گرد افشاندن
تصویری از گشن دادن
تصویر گشن دادن
فرهنگ فارسی عمید
گشن دادن
(سَ گَ دی دَ)
تلقیح. (زوزنی). لقاح. (منتهی الارب) : تأبیر، گشن دادن خرمابن. (تاج المصادر بیهقی). اطلق النخله، گشن دادن خرمابن را. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
گشن دادن
تلقیح لقاح: تابیر گشن دادن خرباس
تصویری از گشن دادن
تصویر گشن دادن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گرو دادن
تصویر گرو دادن
چیزی را به رهن به کسی دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گشاد دادن
تصویر گشاد دادن
رها کردن تیر از کمان، در بازی نرد باقی گذاشتن مهره تک در خانۀ نرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گره دادن
تصویر گره دادن
گره در چیزی انداختن، کنایه از پیچیده ساختن، گره بستن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نشان دادن
تصویر نشان دادن
چیزی یا کسی را به کس دیگر نمایاندن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گردن دادن
تصویر گردن دادن
کنایه از تسلیم شدن، اطاعت کردن، تن در دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گوش دادن
تصویر گوش دادن
گوش فرا دادن، گوش کردن، شنیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چین دادن
تصویر چین دادن
به وجود آوردن تا و شکن در چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پشت دادن
تصویر پشت دادن
تکیه دادن به چیزی، برگشتن، رو گردانیدن، پشت به میدان جنگ کردن و گریختن از پیش دشمن، پشت کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گذر دادن
تصویر گذر دادن
راه دادن، اجازۀ عبور دادن، برای مثال در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند / گر تو نمی پسندی تغییر کن قضا را (حافظ - ۲۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گشنی داده
تصویر گشنی داده
باردار شده (جانور)، لقاح شده (گیاه مخصوصا خرما)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نشان دادن
تصویر نشان دادن
ابراز کردن، ارائه کردن، اظهار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
بخشیدن نان عطاکردن نان، روزی رساندن رزق دادن: اوراببهانه نان دادن درخانه کشتندزن بترسید وبگریخت
فرهنگ لغت هوشیار
گرفتار ساختن کسی را، مخفی گاه متهم یا مقصری را بعمال دولت نشان دادن
فرهنگ لغت هوشیار
رنگ دادن رنگ بخشیدن: روزی چو تازه دخترکی باشد رخساره گونه داده بغنجاره ک (ناصر خسرو)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوش دادن
تصویر گوش دادن
گوش افکندن، شنیدن، تسمع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوز دادن
تصویر گوز دادن
گوزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوج دادن
تصویر گوج دادن
زور و کمک و مدد دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گشاد دادن
تصویر گشاد دادن
رها کردن تیر از کمان، (نرد) یک مهره در خانه گذاشتن
فرهنگ لغت هوشیار
با ماده نزدیک شدن آمیزش کردن: و سعادت وی (ستور) خوردن و خفتن و گشن کردنست
فرهنگ لغت هوشیار
چیزی را برهن سپردن مقابل گرو گرفتن، ضمانت دادن، قول دادن: گهی خورشید بردی گوی و گه ماه گهی شیرین گرو دادی و گه شاه. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشت دادن
تصویر پشت دادن
تکیه کردن، استناد کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گره دادن
تصویر گره دادن
گره زدن، ایجاد مشکلی کردن در کاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گردن دادن
تصویر گردن دادن
اطاعت کردن، مطیع شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گال دادن
تصویر گال دادن
فریب دادن، بازی دادن
فرهنگ لغت هوشیار
اجازه عبور دادن رخصت ورود دادن راه دادن: در کوی نیکنامی ما را گذر ندادند گر تو نمی پسندی تغییر ده قضا را. (حافظ)
فرهنگ لغت هوشیار
دستوری دادن: پرگ دادن دستوری دادن رخصت دادن جایز شمردن مرخصی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سان دادن
تصویر سان دادن
عرض سلاح و سامان لشکر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جان دادن
تصویر جان دادن
قبض روح شدن، جان سپردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اذن دادن
تصویر اذن دادن
((اِ. دَ))
رخصت دادن، جایز شمردن، مرخص کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پشت دادن
تصویر پشت دادن
((~. دَ))
به چیزی تکیه دادن، روگردانیدن، پشت به میدان جنگ کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نشان دادن
تصویر نشان دادن
بروز
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پشت دادن
تصویر پشت دادن
تکیه
فرهنگ واژه فارسی سره